تماشای هفتمین روایت طف ؛

قصه مرگی که شیرین تر از عسل بود

قصه مرگی که شیرین تر از عسل بود به گزارش کاراموند همزمان با فرارسیدن ششمین روز از عزاداری های دهه اول محرم، هفتمین نماهنگ پروژه روایت طَف از اجتماع عظیم عشیره عاشورا پیش روی مخاطبان قرار گرفت.


دریافت 89 MB
به گزارش کاراموند به نقل از مهر، همزمان با ششمین روز از ایام عزاداری حضرت سیدالشهدا (ع) و یاران فداکارش در دهه اول محرم، دست اندرکاران مجموعه «فطرس» بعنوان مرکز حفظ و نشر آثار محمود کریمی ذاکر خاندان (ع) هفتمین نماهنگ از پروژه «روایت طَف» در قالب اجتماع عظیم عشیره عاشورا را منتشر نمودند.
«طَف» نام دیگر سرزمین کربلاست که در ادبیات مرثیه خوانی و ذکر مصائب حضرت امام حسین (ع) از این عنوان بسیار شده که دربرگیرنده عنوان کربلای معلی است.
در متن هفتمین نماهنگ پروژه «روایت طف» با متن و گویندگی حامد عسگری با عنوان «پلک ششم؛ عسل فروش» آمده است:
دور بایست و هیچ مگو و نگاه کن؛ این را پدرم می گفت. ما همیشه دوریم. دزدیده می نگریم و تماشاییم. امشب هم نگاه بودم و آه. چه بود در آن مکعب چوبی که نور بود و عطر بود و غزل؛ و روی دوش شهر آمد و بالا نشین شد.
و پدر می اظهار داشت: ما بیرون خیمه بودیم و بزرگمان داخل خیمه، دور از شمع، دور از خورشید بود و ما پیاده ها بیرون خیمه. مرد حرف هایش را زد. از شب سنگین و سرمه ای نور بود که بالا می رفت.
مرد اظهار داشت: ختم به خونیم همه؛ و هیچکس نترسید الا ما که برنمی آمد از دستمان هیچ و هیچ. بلوغاتی بود، شرمگین و مومنانه و موقرانه جلو رفت. پرسید: من هم. و مرد اظهار داشت: مرگ را چه می بینی؟ و پسر اظهار داشت: چون عسل، بلکه شیرین تر. و مردگفت: آری تو هم.
پگاه آفتاب که بر روی دشت زلف پریشان می کرد، یاران یکی یکی رفتند و دل در دل پسر نبود. اذن خواست و اذن گرفت.
پدرم می اظهار داشت: از دور می دیدم زنان دوره اش کردند و سرمه بر چشمش کشیدند و ان یکاد خواندند و نقاب بر چهره اش بستند تا چشم نخورد.
به میدان زد، حرامی بود که برخاک می افتاد و شاهرگ بود که چاک می گرد. گل اما در مصاف با تبر عمری دارد و طاقتی، خاصه اگر تشنه باشد. بر زمین افتاد و مرگ چون نارَنجی نوبر به زیر مشامم خزید. و چون پیاله ای عسل بر لب هایش نشست.
خون بیرون می زد و دشت سرخ بود. و مرد گریه کرد و مرد بسیار گریه کرد و نفرین کرد و آفتاب غروب می کرد و ابرها سرخ بودند.
یکی این قلم و دفتر را از من بگیرد. من سرانگشت هایم مثل شمع دارد آب می شود.

1400/05/24
13:37:31
5.0 / 5
1113
تگهای مطلب: زنان , مد
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۸ بعلاوه ۴
karamond.ir - حقوق مادی و معنوی سایت كاراموند محفوظ است

كاراموند



برند کاراموند لاکچری