گفتگوی مهر با كارگردان مستند فرار از قصر -۲؛
پرسشی در رابطه با شکست یک آرمان گنجینه تصویری نابی که از آن طرف آب رسید!
کاراموند: کاراموند: احسان عمادی کارگردان فرار از قصر درباره ی روند پژوهش این مستند توضیح داد و اظهار داشت که هر مستندی با طرح پرسش شروع می شود و باید برای مخاطب خود دغدغه فکری بوجود آورد.
خبرگزاری مهر -گروه هنر-آروین موذن زاده، ندا زنگینه؛ فیلم مستند «فرار از قصر» داستان پاییز ۱۳۲۹ را روایت می کند که اعضای کمیته مرکزی حزب توده ایران با نقشه ای پیچیده از پشت میله های زندان قصر فرار می کنند. این مستند با بازسازی سینمایی، تصاویر آرشیوی و روایتهای تاریخی، تلاش می کند یکی از پیچیده ترین و کمتر شناخته شده ترین عملیات های فرار سیاسی در ایران را به تصویر بکشد. کارگردان در پس روایت این فرار اهتمام دارد مقطعی از تاریخ حزب توده در ایران را نیز به تصویر بکشد. این مستند به کارگردانی احسان عمادی و تهیه کنندگی حسام اسلامی با مشارکت مرکز گسترس سینمای مستند، تجربی و پویانمایی تولید شده است. احسان عمادی پیش از این فیلم مستندهای «رزم آرا؛ یک دوسیه مسکوت» و «محاکمه» را ساخته است. «فرار از قصر» پیشتر در گروه «هنر و تجربه» اکران شده و از چهارشنبه ۲۲ مرداد در فیلیمو اکران آنلاین خویش را آغاز نموده است. به بهانه اکران آنلاین این مستند، نشستی با حضور احسان عمادی کارگردان اثر در خبرگزاری مهر انجام شد و وی در این گفتگو در رابطه با روند پژوهش و پژوهش این مستند توضیح داد و اظهار داشت که دستیابی به فیلمهای آرشیوی آمریکا در ارتباط با ایران برایشان مانند یک گنجینه باارزش بوده است. عمادی همینطور با تکیه بر حجم بالای اطلاعات در «فرار از قصر» اظهار داشت که اهتمام داشته است با این وجود مستند تا پایان برای مخاطبان جذاب باشد حتی اگر متوجه برخی جزئیات فیلم نشوند. در ادامه بخش دوم گفتگوی خبرگزاری مهر با احسان عمادی کارگردان «فرار از قصر» را می خوانید:
*برای ساخت مستندهای تاریخی روند پژوهش و دریافت اطلاعات و منابع تازه امر بسیاری ضروری می باشد. کمی در رابطه با روند پژوهش مستند و منابعی که استفاده کردید، توضیح دهید.
خوشبختانه منابع مکتوب فراوانی در دسترس بود، باآنکه از نظر منابع تصویری با محدودیت مواجه بودیم. از عادت های خوب اعضای حزب توده این بود که حدودا تمام رویدادها را ثبت و ضبط می کردند. برای ساخت این فیلم، بنا بود بر بخش کوچکی از تاریخ حزب یعنی ماجرای فرار رهبرانش از زندان قصر متمرکز شویم که خوشبختانه دراین خصوص نیز خاطرات مکتوب بسیاری موجود بود. همینطور ساواک قبل از انقلاب ۲ کتاب در رابطه با حزب توده و تاریخ کمونیسم در ایران تهیه کرده بود که گرچه هدف از نگارش هر ۲ کتاب پروپاگاندای منفی مقابل حزب بود اما پژوهش های سندمحور معتبری هم به حساب می آیند چونکه بخش عمده محتوای آنها را اسناد تشکیل می دهد. بطورمثال من اساسنامه حزب توده را در این کتاب ها خواندم. یا متن بازجویی های روزبه و عباسی در این کتاب ها انتشار یافته بود. بعلاوه از روزنامه های آن دوره و نیز کتاب «سازمان افسران حزب توده ایران» نوشته آقای خسروپناه بهره بردیم که در یک فصل آن ماجرای فرار با جزئیات کامل تشریح شده است.
*از تصاویر و ویدئوهای بکری هم در این مستند بهره برده بودید. چگونه به این منابع تصویری دست پیدا کردید؟
دست ما در عرصه منابع تصویری بسیار بسته بود چونکه فیلم ها و تصاویر محدودی دراین خصوص وجود داشت. در واقع بزرگ ترین نگرانی من از زمان شروع این پروژه، در دسترس نبودن آرشیو مناسب بود. ولی شانس بزرگی آوردیم؛ زمانی که به فیلم خانه ملی ایران رجوع کردم، آقای پرهام وفایی از همکاران آنجا به من گفتند که «دفتر ملی بایگانی و مدارک آمریکا (NARA)» مجموعه آرشیوی از فیلمهای در ارتباط با ایران منتشر نموده که پیشتر نیز به آن اشاره کرده بودم. این تصاویر یک پروژه آمریکایی شامل مجموعه اخباری بود که در سینماها قبل از شروع فیلم ها پخش می شدند. ظاهرا آنها در کشورهایی که در معرض خطر کمونیسم تشخیص داده می شدند، چنین بسته های خبری ای را می ساختند تا در جامعه مقابل چپ ها فضاسازی کنند. آمریکایی ها این فیلم ها را در سایتی منتشر نموده بودند که ما حدود ۲۰۰ تا ۲۵۰ فیلمش را دانلود کردیم و از قسمتی از این فیلم ها در قسمت های در ارتباط با تهران قدیم یا تصاویر پادگان ها استفاده کردیم. اما آنها تمام فیلم ها را در سایت شان بارگذاری نکرده بودند. ما بوسیله دوست مان آقای نوید زرین نعل که فارغ التحصیل هاروارد است بهشان ایمیل زدیم و برای دسترسی به این فیلم ها درخواست راهنمایی کردیم. بعد از تلاش بسیار، آنها در پاسخ ایمیلی، لینک دسترسی به تمامی فیلم ها را برای ما فرستادند. این منبع برای ما همچون گنجی بود که فیلمهای مهمی از دستگیری خسرو روزبه، آتش زدن کتاب های فرقه دموکرات در تبریز و پیدا شدن جنازه حسام لنکرانی در آنها قرار داشت. مجموعه آرشیو «دفتر ملی بایگانی و مدارک آمریکا (NARA)» برای ما همچون گنجی بود که فیلمهای مهمی از دستگیری خسرو روزبه، آتش زدن کتاب های فرقه دموکرات در تبریز و پیدا شدن جنازه حسام لنکرانی در آنها قرار داشت
*نکته جالب این که این فیلم ها از نظر ساختار سینمایی هم بسیار با کیفیت بودند به شکلی که در ابتدا این تصور به وجود می آمد که صحنه های بازسازی شده هستند.
بله، این آثار به لحاظ سینمایی نیز آرشیو ارزشمندی محسوب می شوند. شاید چون در اوایل دهه ۳۰، دوربین و تجهیزات فیلمبرداری بشکل عمومی در اختیار افراد غیرحرفه ای قرار نداشت. بدین سان امکان دارد پشت دوربین هر کدام از این فیلمها، کسی مثل ابراهیم گلستان، جلال مقدم یا اشخاصی از این قبیل بوده باشند که خود بعدها به فیلمسازان و مستندسازان بزرگی تبدیل شدند. حتی یکی از فیلم ها با چند دوربین از زوایای مختلف با نورپردازی هنری فیلمبرداری شده است. یعنی تصویر یک مستند خبری را مثل یک فیلم سینمایی کارگردانی می کردند.
*چطور تصمیم گرفتید قسمتی از فیلم را با تصاویر گرافیکی روایت کنید؟
فکر می کنم به سبب سابقه مطبوعاتی ام، علاقه دارم همیشه در قسمتی از فیلم هایم از گرافیک استفاده کنم. به تجربه هم دریافتم که مخاطبان این مستندها ارتباط خوبی با تصاویر گرافیکی برقرار می کنند. گرافیک برای من یک عنصر نجات بخش در قسمتهایی است که نمی دانی برای تصویر چه باید کنی. البته در مستند «فرار از قصر» برای نخستین بار از بازسازی هم استفاده کردم که برایم تجربه جالبی بود.
*در «فرار از قصر» حجم زیادی از اطلاعات تاریخی و سیاسی و نام افراد مطرح می شود درحالی که امکان دارد حتی نسل جدید نام این افراد را هم نشنیده باشند. گاهی پیچیدگی شخصیت ها و انبوه اطلاعات موجب سردرگمی مخاطب می شود.
قبول دارم که حجم اطلاعات در این مستند زیاد است؛ همان گونه که در فیلم «رزم آرا» این خصوصیت وجود داشت. تازه قبل از تکمیل تدوین، روی همین اطلاعات هم پالایش جدی ای صورت گرفته و محتوای نهائی فیلم، تنها حدود ۳۰-۲۰ درصد از کل اطلاعاتی است که در فرایند پژوهش به آنها دست یافته ایم. علیایحال واضح است که عرضه حجم بیشتر اطلاعات می تواند برای مخاطب خسته کننده و گیج کننده باشد. ولی درنهایت خودم را با این توجیه قانع کردم که اگر بتوانم فیلم جذابی بسازم که با وجود تعدد شخصیت ها و انبوه اطلاعات، مخاطب از تماشایش خسته نشود و از آن لذت ببرد، می تواند در بار دوم تماشا از بعضی جزئیاتی که در دفعه اول متوجهش نشده سر دربیاورد. مثالی بزنم. 2 فیلم «قتل در قطار سریع السیر شرق» و «جی. اف. کی» جزو مهم ترین آثار تاریخ سینما هستند، اما نا ممکن است که بدون اطلاعات یا دانش قبلی، بیننده در بار اول تماشا به صورت کامل جزئیات این 2 فیلم را درک کند. البته هیچ گاه قصد ندارم فیلمم را با این 2 شاهکار مقایسه کنم، اما کم وبیش چنین الگویی در ذهنم بود. وقتی تماشاچی «فرار از قصر» را تا پایان می بیند، کلیت داستان را درک می کند ولی امکان دارد سوالات زیادی هنوز برایش مطرح باشد که در دفعه دوم تماشا می تواند به قسمتی از این جزئیات پی ببرد. علیایحال من هرچه در توانم بود را به کار بستم تا فیلم تا آخرین لحظه برای مخاطب جذاب باقی بماند. خصوصیت مهم این پنج نفر برای من این بود که هر کدام به شکلی نماد یا سرنمون جریان هایی مختلف در داخل حزب به حسال می آمدند. اهتمام کردم تکه هایی از زندگی این افراد را مثل پازل کنار هم بچینم تا تصویری کلی از حزب توده عرضه کنم
*برای ممانعت از این اتفاق بطورمثال می توانستید اشخاصی را که در مستند به آنها می پردازید، محدودتر کنید.
در ماجرای فرار از زندان قصر، ۱۰ نفر از کادر رهبری فرار می کنند و سه نفر اعضای کمیته مرکزی و سازمان افسران، در طراحی نقشه حضور دارند. در انجام عملیات فرار هم یک راننده کامیون، ۶ سرباز و یک افسر اخراجی ارتش در عملیات مشارکت داشته اند. اما برای ساخت فیلم، من فقط پنج شخصیت یعنی نوشین، روزبه، کیانوری، جودت و مرتضی یزدی را بهمراه 2 شخصیت دیگر یعنی قبادی و مبشری (به صورت مختصر) انتخاب کردم. خصوصیت مهم این پنج نفر برای من این بود که هر کدام به شکلی نماد یا سرنمون جریان هایی مختلف در داخل حزب به حسال می آمدند. به صورت مثال، نوشین نمونه ای از روشن فکران و هنرمندان حزب توده بود. روزبه، فردی عاشق کار عملیاتی و هیجانی محسوب می شد. حزب توده همواره متهم به جاسوسی بوده و مدارکی در رابطه با نفوذی بودن و ارتباط نزدیک برخی از اعضای آن با کا. گ. ب هم وجود دارد که کیانوری نمونه ای از این افراد است. قبادی هم برای من نماد آدم های ساده و ساده دلی است که از سر آرمان خواهی و عدالت طلبی به حزب پیوستند، اما از جایی به بعد گرفتار سرخوردگی شدند. اهتمام کردم تکه هایی از زندگی این افراد را مثل پازل کنار هم بچینم تا تصویری کلی از حزب توده عرضه کنم.
*مخاطب هدف شما نسل جوان بودند یا مخاطب خاصی که اطلاعات نسبی نسبت به حزب توده دارد؟
طبعا مخاطب هدف اولیه من کارشناسان و محققان تاریخ نبودند چونکه فیلم برای آنها اطلاعات یا حرف جدیدی ندارد. در عین حال می دانستم که هواداران جریان های چپ در کشور نیز عمدتا بنا نیست این فیلم را چندان دوست داشته باشند و جزو مخاطبان حلقه اولش قرار بگیرند اما برایم مهم بود بدانم مخاطبان متولد دهه ۷۰ و ۸۰ که شاید اطلاعات اندکی هم نسبت به این حزب و افرادش داشته باشند، چه برداشتی از فیلم، حزب توده و موضع فیلمساز نسبت به قسمتی از تاریخ جریان چپ خواهند داشت. کتمان نمی کنم که «فرار از قصر» نگاهی انتقادی نسبت به این افراد (در مقطعی کوتاه از زندگی شان) دارد، اما در عین حال نگاهی از سر هم دردی نیز به آنها داشتم و شخصا هیچ خشمی نسبت به این افراد ندارم. دوست داشتم مخاطب نیز این نگاه را دریابد. سفارش دهنده از ابتدا می داند که می خواهد چه فیلمی با چه هدفی ساخته شود. درواقع، در این آثار پاسخ فیلم به پرسش های تاریخی از شروع ساخت مشخص است. مهم ترین مسأله در ساخت مستند این است که فیلمساز دغدغه خودش را با مخاطب در بین بگذارد و او را به قسمتی از این فرایند بدل کند
*متاسفانه امروزه دیگر در جریان مستندسازی ما نگاه میانه رو نسبت به جریانات وجود ندارد. در طرف مقابل شبکه های خارجی مستندهایی در رابطه با ایران می سازند که نگاه مشخصی دارند و در داخل ایران نیز نمی توان راحت در رابطه با برخی مسایل صحبت کرد و بیشتر نگاهی تبلیغاتی نسبت به مستندها وجود دارد. این جریان سبب شده است که مخاطب به فیلم مستند اعتماد نداشته باشد و همینطور ذهن مخاطب درگیر سوژه نشود.
در مستندهای تاریخی، عمدتا یک طرف سفارش دهنده و سرمایه گذار وجود دارد. این سفارش دهنده از ابتدا می داند که می خواهد چه فیلمی با چه هدفی ساخته شود. درواقع، در این آثار پاسخ فیلم به پرسش های تاریخی از شروع ساخت مشخص است. در حالیکه در روند درست مستندسازی، باید کارتان را با پرسش شروع کنید. امکان دارد حتی در آخر به پاسخ مشخصی هم نرسید، اما مهم این است که پرسش تان را بسط بدهید و فضایی برای فکر کردن برای مخاطب فراهم کنید. پرسش من در ساخت «فرار از قصر» این بود که چطور امکان دارد از اجزایی درست، به کلیتی نادرست رسید؟ چطور در تجربه حزب توده از مبارزانی عموماً شریف، آرمان خواه، تحصیل کرده و آماده برای پرداخت هزینه، به شکستی غیرقابل دفاع می رسیم؟ به نظرم مهم ترین مسأله در ساخت مستند این است که فیلمساز دغدغه خودش را با مخاطب در بین بگذارد و او را به قسمتی از این فرایند بدل کند. در این راه حتی امکان دارد در آخر مخاطب برداشتی متفاوت از فیلمساز داشته باشد. این فرایند، مستندساز و مخاطب را در یک ارتباط دوطرفه قرار می دهد و این طور نیست که فیلم و فیلمساز صرفا یکسری مفاهیم را به مخاطب حقنه کنند.
به طور خلاصه علی ای حال واضح است که عرضه حجم بیشتر اطلاعات می تواند برای مخاطب خسته کننده و گیج کننده باشد. سفارش دهنده از ابتدا می داند که می خواهد چه فیلمی با چه هدفی ساخته شود. این سفارش دهنده از ابتدا می داند که می خواهد چه فیلمی با چه هدفی ساخته شود.
منبع: karamond.ir
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان کاراموند در مورد این مطلب