نشست مستند انقلاب جنسی در مهر-۱؛

جای خالی انقلاب جنسی در تلویزیون، چرا خودمان سند ۲۰۳۰ نداریم؟

جای خالی انقلاب جنسی در تلویزیون، چرا خودمان سند ۲۰۳۰ نداریم؟ كاراموند: كارگردان و راوی مستند انقلاب جنسی ضمن اشاره بجای خالی مستندهای جسورانه ای از این دست در تلویزیون از رویكرد محافظه كارانه مدیران صداوسیما انتقاد كردند.



خبرگزاری مهر - گروه هنر- محمد صابری: «انقلاب جنسی» عنوان كنجكاوی برانگیزی است كه دو سال قبل خالق سری مستند جنجالی «میراث آلبرتا» برای پروژه تازه اش برگزید؛ عنوانی كه برگرفته از یك قیاس فرهنگی-تاریخی میان امروز جامعه ایران و روز گذشته جوامع غربی.
حسین شمقدری هرچند در گام های ابتدایی زیرسایه سنگین نام پدرش كه آن سال ها ردای ریاست سازمان سینمایی را بر تن داشت، قدم به عرصه فیلمسازی گذاشت و مورد قضاوت ها و پیش داوری های بسیاری هم قرار گرفت اما با استمرار حضور در این میدان و با بی توجهی نسبت به حواشی، نام خویش را بعنوان یك مستندساز جسور تثبیت كرده و هر از گاهی از راه فضای مجازی اثر تازه ای را روانه بازار می كند.
بعد از سه گانه جریان ساز و جنجالی «میراث آلبرتا» با مبحث فرار مغزها، او سراغ سوژه حساس دیگری رفت و در سال ۹۶ و درست در روزهایی كه بحث انتخابات و بازار سیاست در سراسر كشور داغ بود، «انقلاب جنسی» را منتشر نمود. مستندی كه به واسطه سوژه جسورانه و پرداخت بی پرده ای كه به یك معضل اساسی در جامعه ایرانی داشت، به خوبی دیده شد و همین اقبال زمینه ساز كلید خوردن قسمت های بعدی شد. قسمت سوم مستند «انقلاب جنسی» چند هفته پیش به صورت رسمی از راه فروش آنلاین در دسترس علاقه مندان قرار گرفت و خیلی زود بریده های این مستند، در فضای مجازی و شبكه های اجتماعی دست به دست شد.
محمد دلاوری بعنوان یكی از خبرنگاران و مجریان جسور تلویزیون در سال های اخیر، از قسمت دوم «انقلاب جنسی» با عوامل تولید این مستند همراه شد و حالا این گروه به پشتوانه بازتاب هایی كه دریافت كرده اند، مصمم شده اند ساخت این مجموعه مستند را همچنان ادامه دهند.
رونمایی از تازه ترین قسمت «انقلاب جنسی» بهانه ای شد تا در خبرگزاری مهر میزبان حسین شمقدری كارگردانی و محمد دلاوری راوی مستند «انقلاب جنسی» شویم. بخش نخست این گفتگو را در ادامه می خوانید؛* بهتر است از شكل گیری ایده اولیه شروع كنیم؛ «انقلاب جنسی» از كجا كلید خورد؟ به خصوص قسمت اول كه به شكلی نام مستند هم برآمده از نظریه ای است كه در چارچوب آن طرح می شود. حركتتان از ابتدا تا امروز چقدر از پیش تعیین شده و مبتنی بر یك نقشه راه محتوایی برآمده از این نظریه مشخص بوده است؟
حسین شمقدری: در سال های قبل در سفرهایی كه به اروپا داشتیم، نوعی از مواجهه نزدیك با زندگی غربی را تجربه می كردیم. در این تجربه ها هم بخشی از مسائل جنسی همواره برایمان حائز اهمیت می شد. همه این مسائل در این سال ها پس ذهنمان جمع می شد تا اینكه شناختی متفاوت نسبت به آن اتمسفر پیدا كردیم و به شكلی انگار چیزهای تازه ای كشف كردیم كه پیشتر آنها را نمی شناختیم. این شناخت هم زمان شد با طرح مسأله سند ۲۰۳۰ در كشور و زمانی كه با دوستان نشسته بودیم و درباره این سند صحبت می كردیم، یكی از بچه ها پیشنهاد كرد كه بیایید مستندی ضد این سند بسازیم.
شمقدری: در شهر سن پترزبورگ با چند زن و مرد ایرانی مواجه شدیم كه حس و حال حاكم بر رابطه شان برایمان عجیب بود؛ به نظر می رسید كنار هم بودنشان، بیشتر از آنكه عاشقانه باشد از سر یك اجبار است! انگار داشتند همدیگر را تحمل می كردند. با این سوال مواجه شدیم كه واقعاً چرا باید این گونه باشد و جرقه قسمت سوم «انقلاب جنسی» از همین سوال زده شد بحثی درگرفت كه اگر بخواهیم كاری هم بسازیم باید توجه داشته باشیم كه بالاخره بخش هایی از این سند هم می تواند درست باشد. ایده اولیه در همین مباحث شكل گرفت كه چرا ما مدام به جوانان و نوجوانانمان در مسائل جنسی، تقوا و خویشتن داری را تجویز می نماییم آن هم در حالیكه همه می دانیم این نیازی است كه نمی توان آنرا نادیده گرفت و اتفاقاً نیاز به آموزش هم دارد. حتی برخی به این جمع بندی رسیدند كه چه بسا این اتفاقی كه در غرب در حال رخ دادن است و نیازهای جنسی به وقتش پاسخ داده می شود، اتفاق درست تری باشد!
* (با خنده) انگار برخلاف هدف اولیه، نسبت به سند «۲۰۳۰» سمپاتی پیدا كردید!
شمقدری: تقریباً در مقطعی چنین شرایطی هم وجود داشت. حتی قسمت اول مستند «انقلاب جنسی» را كه نگاه می كنید، رگه هایی از این نگاه را می بینید...
* همان بخش هایی كه به آموزش مسائل جنسی در مهدكودك ها و مدارس ابتدایی اشاره می شود...
شمقدری: دقیقاً. حرفمان این بود كه بالاخره آنجا، در موعدی كه باید، واكنشی به این نیاز نشان می دهند. هرچند كم كم كه كار پیش رفت و به فضای ایران رسیدیم، مشخص بود كه جامعه ما به صورت كامل متفاوت از غرب است و حتما متناسب با نگاه و فرهنگ خودش باید به این نیاز پاسخ بدهد. اصل این بود كه بپذیریم این نیاز واقعی است و وجود دارد و باید به آن پاسخ مناسب داده شود. این نكته ای است كه در قسمت اول «انقلاب جنسی» بر آن تمركز داشتیم و واقعیت هم این بود كه آن زمان اصلاً قصد ساخت قسمت های دوم و سوم را نداشتیم.
بعد از ساخت قسمت اول بود كه برای ادامه راه تصمیم گرفتیم. در قسمت دوم سراغ مسأله آزادی زنان و ادعاهای فمینیستی درباره حقوق بانوان رفتیم. هر چه در این مقوله بیشتر كار می كردم، گویی نگاهمان به ماجرا عمیق تر هم می شد و از آن نگاه اولیه فاصله می گرفتیم و به جوانب تازه تری می رسیدیم. در همین مسیر بود كه احساس می كردیم باید كارهای دیگری هم ساخته شود و قسمت دو و سه با همین نگاه ساخته شد.
* اتفاقاً یكی از امتیازات این مستند از نگاه مخاطب این است كه گویی با یك «دانای كل همه چیزدان» مواجه نیست و صرفاً با روایتی همراه می شود كه گویی گام به گام و همراه با او كشف و شهود تازه ای به دست می آورد. این شاید از منظر نظریه و نظریه پشت یك مستند، محل ایراد باشد و به نظر برسد كه مستند در جاهایی روایت های قبلی خویش را نقض می كند اما از منظر تازگی و همراهی با مخاطب حتما یك امتیاز است.
شمقدری: زمانی كه قسمت دو را می ساختیم و هنوز هم تصمیمی برای قسمت سوم نداشتیم، فرصتی شد تا آقای دلاوری هم به جمع ما اضافه و نگاه های تازه ای به كار تزریق شود. پس از قسمت دوم بود كه سفری با همین گروه به روسیه داشتیم برای تولید مستندی درباره جام جهانی. به شكلی می توان گفت ایده قسمت سوم مستند در همین سفر به روسیه زده شد. یادت هست ایده چگونه شكل گرفت؟
محمد دلاوری: بله، همان آقایان و خانم های ایرانی...

شمقدری: در شهر سن پترزبورگ در حال قدم زدن بودیم كه به جمعی رسیدیم از زنان و مردان ایرانی. این نكته جالبی است كه در خارج از كشور زنان و مردان ایرانی به واسطه پوشش و آرایش و روابطشان به تعبیر خودمانی «تابلو» هستند. ما با چند زن و مرد ایرانی مواجه شدیم كه حس و حال حاكم بر رابطه شان برایمان عجیب بود. انگار خانم مشغول پاییدن مردش بود و مرد هم به اجبار كنار او مانده بود. حس عجیبی بود كه از بیرون به نظر می رسید این كنار هم بودن، بیشتر از آنكه عاشقانه باشد از سر یك اجبار است! انگار داشتند همدیگر را تحمل می كردند. با این سوال مواجه شدیم كه واقعاً چرا باید این گونه باشد و جرقه قسمت سوم «انقلاب جنسی» از همین سوال زده شد. وقتی می دیدیم زنان و مردان روس به صورت كامل عادی در كنار هم قدم می زدند اما رابطه هم وطنان ما این گونه نیست و گویی با آن فرق دارد، نقطه شكل گیری ایده ما بود.
* دیالوگی در ابتدای قسمت اول مستند «انقلاب جنسی» دارید با این مضمون كه «ما امروز در ابتدای مسیری قرار گرفته ایم كه غرب سال ها پیش آنرا پیموده است» و در همان قسمت هم این طور به نظر می آید كه می خواهید این ایده را طرح كنید كه احتمال دارد سرانجام آینده ما هم چیزی شبیه امروز غرب (زنان و مردان تنها و گاه حتی همجنسگرا) خواهد بود. حس می كنم امروز و بعد از قسمت سوم، از آن نگاه فاصله گرفته اید و دیگر چندان قائل به آن نظریه اولیه نیستید. این برداشت را چقدر تأیید می كنید؟
شمقدری: در همان قسمت اول هم حرفمان این نبود كه آن مسیر را عیناً داریم طی می نماییم. مسأله اصلی ما این بود كه بدانیم مسیری كه غرب رفته است به كجا ختم شده و برمبنای آن مقایسه ای هم با شرایط خودمان در داخل داشته باشیم. انتخابمان از زاویه مرور یك تجربه بود. نمی خواستیم پیام و نصیحتی را به مخاطب تحمیل نماییم، می خواستیم با سرانجام یك تجربه مواجه شود و ما بتوانیم برمبنای مقایسه ای كه شكل می گیرد به كشفیات تازه هم برسیم. بالاخره غرب مسیری را از ۲۰۰ سال پیش تا به امروز پیموده و امروز به نتایجی هم رسیده است. اینكه امروز به كجا رسیده است در هر قسمت از مستند «انقلاب جنسی» از منظری خاص روایت كرده ایم.
* آقای دلاوری شما چه مواجهه ای با قسمت نخست «انقلاب جنسی» داشتید و چه شد كه از قسمت دوم به این گروه پیوستید؟
دلاوری: دوستان پس از آنكه قسمت اول را ساختند، آنرا آوردند تا تماشا كنم. پیش از توزیع مستند را دیدم و واقعیت این است كه بسیار از آن لذت بردم. اساساً سؤالی را كه سال ها در ذهنم بود در این مستند دیدم؛ یك پسر ایرانی در حدود ۱۴ تا ۱۵ سالگی با نیاز جنسی مواجه می شود و همه در جامعه به او می گویند تا ۲۵ سال و تازگی ها تا ۳۰ سال، باید این نیاز را نادیده بگیرد. یك عمر معلم های تربیتی به شاگردانشان گفتند وقتی با نیاز جنسی مواجه شدید، دوش آب سرد بگیرید و یاد خدا كنید! در حالیكه همه می دانستیم خود این معلمان در این مواقع نه دوش می گرفتند و نه یاد خدا می كردند، بلكه كاری را می كردند كه باید و طبیعی هم بود.
دلاوری: اساساً نمی توان با یك تعارض و تناقض، سال ها زندگی كرد؛ اگر ما تكلیف نظام اجتماعی را معین نكنیم، اجتماع خودش دست به كار می شود و از آنجایی هم كه ابزارهای كافی در اختیار ندارد، می تواند دست به كارهای خطرناك هم بزند این تعارض عجیب و بی معنا كه نه ریشه دینی دارد و نه ریشه فرهنگی و ایرانی، مدت ها بود كه ذهن من را درگیر خود كرده بود و زمانی كه این مستند را دیدم، دوستان را بسیار تشویق كردم و گفتم واقعاً دست روی مسأله مهمی گذاشته اید. اساساً نمی توان با یك تعارض و تناقض، سال ها زندگی كرد. بالاخره جایی باید تكلیف را مشخص كرد. اگر ما تكلیف نظام اجتماعی را معین نكنیم، اجتماع خودش دست به كار می شود و تكلیف خودش را روشن خواهد نمود. از آنجایی هم كه ابزارهای كافی در اختیار ندارد و سازمان دهی مناسبی در این زمینه صورت نگرفته، جامعه می تواند دست به كارهای خطرناك هم بزند. نمی توان صورت مسأله را پاك كرد.
فكر می كنم هنوز در جامعه ما به این تناقض ها پاسخ مناسب داده نشده است. بارها و بارها باید در این زمینه فیلم ساخت و حرف زد تا شاید مشكل حل شود. بنابراین از مستند بسیار استقبال كردم، هرچند طبیعتاً نقدهایی هم به آن داشتم. نكاتی درباره فرم و بافت فضای اثر مطرح كردم و بعد كه برای قسمت دوم دوستان دعوت نمودند كه با آنها همراه باشم، به واسطه همین سابقه، بسیار راحت پذیرفتم و همراه شدم.
* فراتر از راوی، ایده و آورده ای هم به لحاظ محتوایی داشتید تا روایت «انقلاب جنسی» تكمیل شود. به خصوص كه شما را بعنوان یك ژورنالیست می شناسیم و این می توانست در سوگیری كلی اثر مؤثر باشد.
دلاوری: واقعیت این است كه غیر از روایت كه فقط بنده انجام می دهم، در باقی كارها تقریباً همه هر كاری كه بتوانیم انجام می دهیم. اگر لازم می شد، در مواردی من دوربین هم دست گرفتم و یا حسین آقا (شمقدری) كارهای دیگری انجام می داد؛ به این معنا كه واقعاً گروه مجزا از هم نبودیم. این گونه نبود كه آقای شمقدری همه چیز را آماده كند و ما فقط اجرا نماییم. به خصوص كه تقریباً متن همه پلاتوها از بنده است و طبیعتاً بخشی از ذهن من هم در اثر جاری شده است. درباره همه سكانس ها باهم صحبت می كردیم، نقد و بررسی می كردیم تا به نقطه ایده آل برسیم. موتور محركه حسین آقا بود و بعد كه طرح و ایده ای را روی میز می گذاشت درباره آن بحث می كردیم.
در مسیر تولید هم گاهی مطالبی را تغییر می دادیم، یعنی پیش می آمد كه با نیت طرح مسأله ای كار را كلید می زدیم اما در هنگام ضبط متوجه نكته دیگری می شدیم و به صورت كامل آن بخش از روایت را تغییر می دادیم. شاید یكی از علل موفقیت فیلم همین شرایط كاری بود. هم افزایی از هر جهت در این پروژه وجود داشت و این گونه نبود كه كسی در اتاقش را ببندد و بگوید كه كار من صرفاً همین است و چیز دیگری نیست. از جانب دیگر هم جایی نبود كه در یك سكانس بدون باور و توافق كامل حركت نماییم و چیزی را بگوییم.

* در همین قسمت سوم تك پلان جالبی هست كه هوشمندانه در تدوین حذف نشده است و آن عابری است كه در خیابان میكروفن شما را می گیرد و می گوید «شما در تلویزیون فقط دروغ می گوئید!» این شاهد مثال از یك نگاه است كه «محمد دلاوری» را در هر موقعیتی نماینده رسانه ملی می داند. فارغ از مزاح و شیطنتی كه در این بخش بود، خودتان چنین حسرتی ندارید كه ای كاش این مستندها برای قاب تلویزیون ساخته و پخش می شد؟
دلاوری: از این زاویه كه من یك «حسرت» هستم كه دست وپا درآورده ام! (خنده جمع) یك حسرت مجسم هستم از هزاران آرزوی به بار ننشسته؛ در این مورد هم چون كه نه؟ اساساً جای این مستندها در تلویزیون است. حتی ده ها فیلم و مستند از این صریح تر و آشكارتر هم می توان در تلویزیون نشان داد. البته كه باید حدود سنی مخاطب را هم در نظر گرفت و ملاحظات را هم رعایت كرد اما چرا نباید این حرف ها در قاب تلویزیون مطرح شود؟ واقعاً برایم سوال است كه چرا نباید شبكه مستند این فیلم را پخش كند؟ اساساً باید آنرا پخش كند. تازه این كار می تواند سرفصلی برای ده ها نفر دیگر بشود كه وارد میدان شوند و در این مورد مستند بسازند.
دلاوری: بسیاری از افرادی كه منتقد سند «۲۰۳۰» بوده و هستند، استدلال های درستی دارند، اما در مقابل نفی آن سند كه پایه و مایه آن ربطی به فرهنگ ایرانی ندارد آیا چیزی عرضه كرده ایم؟ سند «۲۰۳۰» ما كجاست؟ ما برای نیاز جنسی بچه هایمان تا امروز چه كرده ایم؟ عملاً هیچ! مدام باید در این زمینه پرسش مطرح نماییم و جریانات سیاسی و اجتماعی كشور را ملزم به پاسخگویی به این پرسش ها نماییم. اصلاً همین سوال ساده درباره نیاز جنسی در فاصله ۱۵ تا ۳۰ سال پسرها و فاصله ۹ تا ۲۵ سالگی دخترها را بیایند و جواب بدهند؛ آیا رابطه نامشروع را تجویز می كنند؟ صیغه را پیشنهاد می دهند؟ شرایط ازدواج را فراهم می كنند؟ جالب است، وقتی درباره مسائلی مانند رابطه جنسی صحبت می كنی هم طوری نگاهت می كنند انگار تو آدم چیپ و حقیری هستی و آنها همه دانشمندند! اگر به زندگی شخصی همه این افراد مدعی برویم خواهیم دید بخش عمده ای از ذهن همین افراد هم درگیر همین مبحث است. اساساً آدمیزاد چنین گرایشی دارد. كمااینكه عشق به جنس مخالف است كه ادبیات و هنر و سینما را می سازد. بخشی از مفاهیم مقدس ریشه در همین عشق و گرایش دارد. موتور محركه زیست بشر همین گرایش است اما بعضی از ما بگونه ای رفتار می نماییم كه گویی اساساً وجود ندارد.
* با شناختی كه از فضای حاكم بر تلویزیون و فراتر از آن چرخه رسمی تولید محصولات فرهنگی مانند وزارت ارشاد دارید فكر می كنید اصلی ترین دست انداز در راه طرح رسمی تر و صریح تر این مباحث كجاست؟
دلاوری: پیرمردهای فامیل را حتما دیده اید، آن هایی كه ترجیح می دهند اساساً بعضی از چیزها مخفی بماند و درباره آنها صحبت نشود. چیزهایی كه انگار زشت و ناپسند شمرده می شوند و بهتر است ناگفته بماند. این نگاه و رویكرد مثل بختك روی بخشی از حاكمیت ما هم افتاده است. بخشی كه مدام مراقب است درباره این مباحث زشت صحبت نكنیم! اعتقاد دارد خوبیت ندارد این حرف ها مطرح شود. بنیاد این مدل از تفكر همین «خوبیت ندارد» است. این هم در حالی است كه معتقدم بخش عمده ای از ناملایمات و نارضایتی های اجتماعی ما ریشه در همین مشكلات جنسی دارد. تا این نیاز به درستی برآورده نشود، نمی توان انتظار آرمش و سكون از افراد داشت. هر پدری در جامعه كه مانند من فرزندی در سن بلوغ دارد، حتما ذهنش مشغول چنین دغدغه هایی است. بسیاری از افرادی كه منتقد سند «۲۰۳۰» بوده و هستند، استدلال های درستی دارند، اما در مقابل نفی آن سند كه پایه و مایه آن ربطی به فرهنگ ایرانی ندارد آیا چیزی عرضه كرده ایم؟ سند «۲۰۳۰» ما كجاست؟ ما برای نیاز جنسی بچه هایمان تا امروز چه كرده ایم؟ عملاً هیچ!
شمقدری: اجازه دهید درباره بحث تلویزیون و محدودیت های پرداختن به موضوعاتی از این دست، نكته ای را طرح كنم. آقای دلاوری و هم دوره ای هایشان مانند كامران نجف زاده، گروهی هستند كه از دل تلویزیون بیرون آمده اند و زمانی كه ما بچه مدرسه ای بودیم، نقد صریح و بی پرده در رسانه را ما از همین ها یاد گرفتیم. بنابراین است كه معتقدم مشكل اصلی تلویزیون از طبقه مدیران است نه از بدنه خبرنگاران و برنامه سازان. زمانی فكر می كردم مشكل در سن بالای مدیران است اما اخیراً به این نتیجه رسیده ام هر آدمی با هر سنی وقتی وارد بدنه مدیریتی تلویزیون می شود، ناگهان فرد دیگری می شود! انگار ناگهان محافظه كار می شوند...
دلاوری: این تأثیر همان لایه های بالایی است. برای همه این لایه ها یك سری مفهوم ذهنی سبب ایجاد خودسانسوری شده است. برخی هم با گره های حل نشده مواجه می شوند و چون نمی دانند در صورت ورود به بحثی مانند «مشكلات جنسی» چه باید بگویند، از همان ابتدا می گویند ورود ممنوع! فكر می كنم مدیران سازمان صداوسیما هم تحت لوای یك بلاتكلیفی بزرگ تر به این حال وروز افتاده اند...

شمقدری: (با خنده) آقای دلاوری به جهت اینكه همچنان با تلویزیون همكاری دارد نمی تواند خیلی بی پروا نقد كند! البته نكته ای كه می گویند درست است. ناظران خیلی از بالا روی تلویزیون نظارت و مهم تر از آن اعمال نظر دارند. در این شرایط تلویزیون تبدیل به كودك كارنابلدی شده است كه بالاسری ها هم نمی توانند به آن اعتماد كنند. بالاخره در این سال ها تلویزیون ناشی گری های بسیاری داشته و نمی توان آنها را نادیده گرفت. بنابراین شاید مدیران تلویزیون هم با این پیش فرض كه بالاسری ها به من اطمینان ندارند، می گویند بهتر است كاری نكنم! این به نظرم جفای بزرگی است و همه مدیران صداوسیما هم در روز قیامت باید در این زمینه پاسخگو باشند؛ مدیرانی كه می توانند در موارد بسیاری جسارت به خرج دهند، اما این كار را نمی كنند.
شمقدری: مدیران تلویزیون شاید با این پیش فرض كه بالاسری ها به من اطمینان ندارند، می گویند بهتر است كاری نكنم! این به نظرم جفای بزرگی است و همه مدیران صداوسیما هم در روز قیامت باید در این زمینه پاسخگو باشند؛ مدیرانی كه می توانند در موارد بسیاری جسارت به خرج دهند، اما این كار را نمی كنند در دوره ای حركت های جسورانه ای كلید خورد اما با یك عقبگرد، مجدد گرفتار یك محافظه كاری عمیق شده است. همه چیز محدود به «سرگرمی» شده است. من نمی گویم نگاه من در «انقلاب جنسی» را تلویزیون باید قبول داشته باشد اما آنرا پخش كند، نگاه مخالف آنرا هم پخش كند. تلویزیون باید محل طرح دیدگاه های مختلف و متضاد باشد، همان گونه كه در سال های ابتدایی انقلاب هم بود و تجربه كردیم. سانسور كردن چنین تضارب آرایی غیرقابل بخشش است.
* اگر اشتباه نكنم، زمان ساخت «میراث آلبرتا» هم همین اندازه سوژه و پرداخت شما از نگاه رسمی، جسورانه و در مواردی حتی ممنوعه بود، اما پس از چند سال شاهد پخش آن از تلویزیون بودیم...
شمقدری: ما شبكه تخصصی مستند در تلویزیون داریم قبول، اما حرف من این است در دنیا، مستندهای سیاسی و اجتماعی مهم در بهترین ساعت و از شبكه های اصلی و سراسری پخش می شود. این یعنی بها دادن به مستند. پخش محدود یك مستند در شبكه های تخصصی جفا در حق مستند است. «میراث آلبرتا» هم جز از شبكه مستند و افق از شبكه دیگری پخش نشد، آن هم با سانسور. ما با تلویزیون قراردادی بستیم برای ساخت یك مستند با عنوان «الف الف پاریس». این مستند درباره زندگی حمزه غالبی است. مشاور جوانان میرحسین موسوی در انتخابات سال ۸۸ كه ۲۵ خرداد دستگیر شد و پس از چند ماه كه از زندان بیرون می آید به آمریكا و كانادا فرار می كند و بعد هم در پاریس ساكن می شود. ما در پاریس سراغش رفتیم تا همه حرف هایش را بشنویم و حرف هایمان را هم به او بزنیم. به نظرم حاصل آن، یك مستند فوق العاده و جسور بود. این مستند با هزینه تلویزیون ساخته شد، اما هیچ وقت از تلویزیون پخش نشد.
این رویكرد در تلویزیون فاجعه است و شاید راهكارش این باشد كه كل مدیران این رسانه برای یك مرتبه بروند و جایشان را به دیگران بدهند! مگر در سال های ابتدایی انقلاب تلویزیون محل تلاقی اندیشه ها نبود؟ مگر نمی گفتیم كه اندیشه ما چنان قوام و قدرتی دارد كه به راحتی می توانیم با هر اندیشه مخالفی وارد گفتگو شویم؟ وقتی در رسانه رسمی تا این اندازه نسبت به آنچه در سال های ابتدایی انقلاب بوده ایم، پس رفت كرده ایم، چطور انتظار داریم مردم سراغ «ساسی مانكن» نروند! اقبال به ساسی مانكن محصول همین طرز تفكر است. اینكه سخیف ترین شعر ممكن تبدیل به شعر محبوب دانش آموزان و بچه های ما می شود، نشانه همین پس رفت در فضای رسانه ای و فكری جامعه ما است.
* حجت الاسلام قاسمیان حضور پررنگی بعنوان كارشناس در سه قسمت «انقلاب جنسی» دارند؛ كمی درباره نقش ایشان در فرایند ایده پردازی و اتاق فكر پروژه توضیح می دهید.
شمقدری: ما همواره خودمان را مسلمان می دانیم، اسلام را دوست داریم و اهدافمان را هم برپایه اسلام تعریف می نماییم. بنابراین وقتی می بینیم اسلامی كه در جامعه معرفی شده است، با اسلامی كه به آن باور داریم فاصله بسیاری پیدا كرده تلاش می نماییم بخشی از روایت مستند خویش را به نگاه اسلام اختصاص دهیم. حاج آقا قاسمیان خودشان از فارغ التحصیلان دانشگاه شریف هستند و ما هم از زمان تحصیل در شریف ایشان را می شناختیم.
افكار و نظرات ایشان همواره روی ما دانشجویان شریف تأثیر داشته و اساساً ارتباط نزدیكی همیشه با هم داشته ایم. بعضاً هم نظراتی دارند كه طرح آنها از زبان یك روحانی برای مخاطب عجیب و غیرمنتظره است. به واسطه همین نزدیكی، بخشی از روایت مستندمان كه می خواستیم از نگاه اسلامی باشد را با حضور ایشان تأمین كردیم. خداروشكر ایشان هم جگرش را دارد و برخلاف خیلی های دیگر حاضر می شود نظرات متفاوت خویش را مقابل دوربین مطرح كند.
* صرفاً بعنوان كارشناس در مستند حضور دارند یا در زمینه ایده پردازی و طرح مسائل هم نقش دارند؟
شمقدری: ایده پردازی هم می كنند. پیش از هر قسمت یكی دو جلسه با ایشان داشته ایم و واقعیت این است كه بسیاری از ایده ها را حاج آقا قاسمیان به این مستند آورد و واقعاً حضورشان تأثیرگذار بود.
ادامه دارد…


منبع:

1398/02/22
13:59:14
5.0 / 5
4774
تگهای مطلب: اهدا , تخصص , دانشگاه , زنان
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۴ بعلاوه ۱
karamond.ir - حقوق مادی و معنوی سایت كاراموند محفوظ است

كاراموند



برند کاراموند لاکچری